بازدید: 1622 بازدید

قصیده زهیر؛ أَمِنْ أُمِّ أَوْفَى دِمْنَهٌ لَمْ تَکَلَّم

قصیده‌ی زیبای زهیر بن ابی سلمی از متون جاهلی عرب به همراه ترجمه فارسی آن:

اگر می‌خواهید قصیده زهیر را به صورت کامل در ۳۰ بیت داشته باشید از این قسمت دانلود کنید. دانلود متون جاهلی فقط با ۳۵۰۰۰ تومان

 

أَمِنْ أُمِّ أَوْفَى دِمْنَهٌ لَمْ تَکَلَّم – بِحَوْمَانَهِ الدَّرَّاحِ فالمُتَتَّلم

یقول: أمن منازل الحبیبه المکناه بأم أوفى بهذین الموضعین دمنه لا تجیب عن السؤال. أخرج الکلام فی الشک لیدل بذلک على أنه لبعد عهده بالدمنه وفرط تغیرها لم یعرفها معرفه قطع و تحقیق.

ترجمه آیا از منازل یار عزیزم أم اوفی در محلهای حومانه الدراج و متثلم آثاری باقی نمانده است که سخن بگوید منظورش این است که به واسطۀ دوری عهد و دگرگونی آن آثار به طور تحقیق و یقین آثار را نمیشناسد و اوضاع و احوال را به یاد نمی آورد پس گویی که اصلاً آثارش بر پا و باقی نیست.

 

وَدَارٌ لها بالرَّقْمتین کأَنَّها – مواجِعُ وَشم فی نَوَاشِر مِعْصَم

یقول : أنه أخرج الکلام فی معرض الشک فی هذه الدار أهی لها أم لا؟ ثم شبه رسومها بالوشم المجدد فی المعصم.

:ترجمه و منزلی دارد در هر یک از رقمتین بصره و مدینه آثار آنها گویی خالهای تجدید شده در رگهای مچ دست است چنانکه خال کهنه را دوباره و تازه کنند آثار منزلها نیز محو و پوشیده شده و باز به واسطه باد. سیل و آثار جوی آشکار و تازه میشود.

 

بها العِینُ والآرَامُ یَمْشِینَ خِلْقَهٌ – وَأَطْلاؤُهَا بِنْهَضْنَ مِنْ کُلِّ مَجْتَمِ

یقول: بهذه الدار بقر وحش واسعات العیون وظباء بیض یمشین بها خالفات بعضها بعضاً و تنهض أولادها من مرابضها لترضعها أمهاتها. ترجمه در آن منزلها گاوان وحشی درشت چشم و آهوان سفید خالص دسته دسته دنبال هم راه میروند و بچه های شیرخواره اشان از جای خواب خود بر میخیزند و به راه می افتند.

 

فلأیاً عَرَفْتُ الدَّارَ بَعْدَ تَوَهُم وَقَفْتُ بِها مِنْ بَعْدِ عِشْرِینَ حِجَّهٌ

یقول: وقفت بدار ام أوفى بعد مضی عشرین سنه من بینها و عرفت دارها بعد التوهم بمقاساه جهد و معاناه مشقه لبعد العهد بها و دروس أعلامها.

ترجمه بعد از بیست سال دوری در منزل یار توقف کردم و با زحمت زیاد و قوه تخیل آن را باز شناختم زیرا) طول زمان آثار آن را از بین برده بود.

 

أثافی سُفْعاً فی مُعَرَّسِ مِرْجَلٍ – وَنُوْیَا کَجِذْمِ الحَوْضِ لَمْ یَتَتَلَّم

یقول: عرفت حجاره سوداً تنصب علیها ،القدر، و عرفت نهیراً کان حول بیت أم أوفی بقی غیر متثلم کأنه أصل ،حوض و أن هذه الأشیاء دلته على أنّها دار أم أوفى.

ترجمه شناختم سه پایه سنگی سیاه را در محل نصب دیگ و جوهای کوچک کنده شده خلل و خرابی نایافته مانند اصل و ریشه و اساس و بنیاد حوضی.

 

ألا أَنْعَمْ صَبَاحاً أَیُّها الرَّبْعُ وَاسْلَم فَلَما عَرَفْتُ الدَّارَ قُلْتُ لِرَبْعِها

یقول: وقف بدار أم أوفى فقلت لدارها محییاً إیاها وداعیاً لها طاب عیشک فی صباحک وسلمت. ترجمه: وقتی خانه و منزل را شناختم به منزلش گفتم صبح به خیرای منزل و سلامت باشی

 

تبصر خَلِیلی هَلْ تَرَى مِنْ طَعَائِنِ – تَحَمَّلْنَ بالعَلْیَاءِ مِنْ فَوْقِ جُرْتُم

یقول لخلیله انظر یا خلیلی هل ترى بالأرضُ العالیه من فوق هذا الماء نساء فی هوادج على إبل. :ترجمه به دوستم گفتم نگاه کن آیا بانوانی کوچ کرده را میبینی که در کجاوه ها از سرزمین بلند بر بالای آب جرثم میگذرند از شدّت شوق یار و دیارش وضع بیست سال پیش را در ذهن و روح خود زنده مجسم می کند و از دوستش میپرسد آیا آنها را نمی بینی که…

 

جَعَلْنَ القَنَانَ عَنْ یَمِینِ وَحَزْنَهُ – وَکَمْ بِالقَنَانِ مِنْ مُحلَّ و مُحْرِمِ

یقول: الظعائنُ جَعَلْن جبل القنان والأراضی الخشنه المرتفعه جانب یمینهن و کم بهذا الجبل من صدیق وعداً.

:ترجمه بانوان کجاوه نشین کوه قنان و زمین سخت آن را در طرف راست گذاشتند و گذشتند و چه زیاد در کوه قنان عشاق با حالتهای مختلف از آن گذشته اند و یا اینکه چه بسا دشمنانی که کشتن آنان برای ما حلال و دوستانی که کشتن ایشان برای ما حرام ،است در این کوه ساکن بوده اند.

 

عَلَوْنَ بِأنماط عِتاقٍ وَکِلَّهٍ – وِرَادٍ حَوَاشِیها مُشَاکِهِهِ الدَّم

یقول: و أعلین أنماطاً کراماً ذات أخطار أو ستراً رقیقاً، أی ألقینها على الهوادج غشینهابها، ثم وصف تلک الثیاب بأنها حمر الحواشی یشبه ألوانها الدم فی شده الحمره. ترجمه روی کجاوه ها را با نمدهای عالی و قیمتی و پرده های نازک پوشانیدند که حاشیه های آن مانند خون و یا مثل چوب عندم سرخ بود.

 

ظَهَرْنَ مِنَ السُّوبَانِ ثُمَّ جَزَعْنَه – علَى کُلِّ قَیْنِى فَشِیبٍ وَ مُنْام

یقول: علون من وادی السوبان ثم قطعته مره أخرى لأنه اعترض لهنّ فی طریقهن مرتین و هن على کل رحل حیری أو قینی جدید موسع.

:ترجمه از وادی سوبان ظاهر شدند و آن را پیمودند و این وادی را بر پشت کجاوههای حیری یا قینی تازه و گشاده طی کردند.

 

وَوَرَّکْنَ فِی السُّوبَانِ یَعْلُونَ مَثْنَهُ – عَلَیْهِنَّ دَلَّ النَّاعِمِ المَتَنَعَمِ

یقول: ورکبت هؤلاء النسوه أوراک رکابهنّ فی حال علوهن متن السوبان و علیهنّ دلال الإنسان الطیب العیش الذی یتکلف ذلک. :ترجمه وقتی بر بالای گردنه «السویان رسیدند سوار رانهای شتران شدند و از سر و سیمای آنان ناز و عشوه و خوشگذرانی و ثروتمندی پیدا بود.

 

کَأَنَّ فَتَاتَ العِهْنِ فِی کُلِّ مَنْزِلِ – نَزَلْنَ بِهِ حَبُّ الفَنَا لَمْ یُحَطَّم

یقول: کأن قطع الصوف المصبوغ الذی زینت به الهوادج فی کل منزل نزلته هؤلاء النسوه حب عنب ثعلب فی حال کونه غیر مُحَطَّم، لأنه إذا حطم زایله لونه، شبه الصوف الأحمر بحب عنب الثعلب قبل حطمه. :ترجمه ریزه پشم رنگین در هر منزلی که در آنجا فرود آمدند گویی دانه روباه تربک نشسکته است. یعنی از پشم الوانی که کجاوه ها را به آن زینت داده بودند، ریزه هایی بر زمین افتاده بود مانند آن ثمر مرجانی.)

 

فَهُنَّ لِوادِی الرَّسُ کَالیَدِ لِلْقَمِ – یَکَرْنَ یُکُوراً واسْتَحَرْنَ بِسُحْرَهٍ

یقول: ابتدأن السیر وسرن سحراً وهن قاصدات لوادی الرس لا یخطئنه کالید القاصده للفم ولا تخطئه. :ترجمه در اول روز سحرگاه به قصد وادی الراس به حرکت درآمدند و درست به سوی آن رفتند مثل دستی که قصد دهان را کند و از آن تجاوز نکند.

 

فَلَما وَرَدْنَ الماءَ زُرْقاً حِمامُهُ – وَضَعْنَ عِصْیَّ الحَاضِرِ المُتَخَیمِ

یقول: فلما وردت هولاء الظعائن الماء و قد اشتد صفاء ماجمع منه فی الآبار و الحیاض عزمن على الإقامه کالحاضر المبتنى الخیمه.

:ترجمه وقتی بر آب وارد شدند که آبهای مجتمع در چاههای و حوضهای بسیار صاف و گوارا بود، عصای سفر را بر زمین گذاشتند مانند شخص مقیم که خیمه بر پا کند و دست از مسافرت بردارد.

 

وَ فِیهِنَّ مَنْهى لِلطَّیفِ وَ مَنْظَرٌ – أنیق لِعَین النَّاظِرِ المُتَوَسم

یقول: و فی هؤلاء النسوان لهو أو موضع لهو للمتأنق الحسن المنظر ومناظر معجبه لعین الناظر المتتبع محاسنهن وسمات جمالهن.

ترجمه در (وضع و اوضاع و لباس و اطوار آنان سرگرمی و لذت بود برای شخص خوش طبع و ظریف، و منظره ای زیبا و دلفریب برای تماشاگر زرنگ و بافراست.

 

سعى ساعیا غَیْظِ بنِ مُرَّهَ بَعْدَما – تَبَزَّلَ مَا بَیْنَ العَشِیرهِ بالدَّم

یقول: قام ساعیان من قبیله فیظ بن مُرّه بعمل حسن بعد أن تشقق الدم بین أبناء العشیره أراد بالساعیین هرم بن سنان و الحارث بن عوف اللذین تحملا دیات القتلى بین عبس و دبیان. :ترجمه ترجمه دو بزگوار از قبیلهٔ فیظ بی مزه برای جلوگیری از خونریزی و کشتار پرداخت دیه کشته شدگان را به عهده گرفتند.

 

فَأَقْسَمْتُ بالبَیْتِ الذی طافَ حَوْلَهُ – رِجَالٌ بَنُوهُ مِنْ قُریش وجُرْهُم

یقول: حلفت بالکعبه التی طاف حولها من بناها من القبیلتین قریش وجرهم…. ترجمه قسم به خدای کعبه که دور آن طواف کردند مردانی از قریش و جُرهم که آن را ساختند…

 

یمیناً لَنِعْمَ السیدانِ وُجدتها – عَلَى کُلِّ حَالٍ مِنْ سَحِیلٍ وَ مُبْرَمِ

یقول: حلفت حلفاً، نعم السیدان وجدتما على کل حال ضعیفه و حال قویه، لقد وجدتما کاملین مستوفیین لخلال الشرف فی حال الشدائد والنوائب و اراد بالسیدین هرم بن سنان والحارث بن عوف. :ترجمه به تأکید سوگند یاد میکنم که دو بزرگوار و سرور هستید در هر حال در حال ناتوانی و قوت، شرایط بزرگی و شرف را دارا هستید و در سختی و آسایش و یا در شداید و نوائب پناه مردم خواهید بود و به درد و احتیاج خواهید رسید.)

 


 

اگر می‌خواهید قصیده زهیر را به صورت کامل در ۳۰ بیت داشته باشید از این قسمت دانلود کنید. دانلود متون جاهلی فقط با ۳۵۰۰۰ تومان

مطالعه بیشتر