بازدید: 1684 بازدید

قصیده سموأل ؛ إذا المرء لم یَدْنَسُ مِنَ اللُّوْم عِرْضُهُ

قصیده‌ی زیبای سموأل از متون جاهلی عرب به همراه ترجمه فارسی آن:

اگر می‌خواهید قصیده سموأل را به صورت کامل در ۳۰ بیت داشته باشید از این قسمت دانلود کنید. دانلود متون جاهلی فقط با ۳۵۰۰۰ تومان

 

إذا المرء لم یَدْنَسُ مِنَ اللُّوْم عِرْضُهُ – فکل رداء یرتَدِیهِ جَمیل

یقول: إذا لم یتدنّس الرجلُ بإکتساب اللوم و اعتیاده فأی مَلْبَسٍ لَبِسَهُ بعد ذلک کان حَسَنًا جمیلاً. :ترجمه اگر آدمی با ارتکاب زشتیها و خو گرفتن به آن خود را پلید و خوار ندارد هر لباسی که بر تن کند بر قامت وی زیبا جلوگر ،شود چونکه آبرویش با زشتیها تباه نشده است.

 

إذا المرء لَمْ یَحْمِلُ على النَّفْسِ ضَیمَهَا – فَلَیْسَ إِلى حُسْنِ الثَّنَاءِ سَبِیل

یقول: إذا المرء لم یَحْمِل ظُلْمَ نفسه علیها، وَلَمْ یصبرها على مکارِهها، فلیس له طَرِیق إِلى الثَّناء الحسن. و هذا یشیر إلى کظم الغیظ، واستعمال الحلم، وترک الظلم والبَغْی مع ذویه والصَّبر على المشاق، وإهانه النفس فی طلب الحقوق؛ لأنّ مَنْ تعود هذه الأشیاء علا ذِکْرُه، وحَسُنَ تَناوُه.

ترجمه اگر آدمی نفس خود را رام نکند و آن را به تحمل سختیها خو ندهد به سوی نام نیکو و جاویدان راهی نمی برد و این خود به فرو نشاندن غضب و بردباری و ترک ظلم و صبور بودن در بلایا و نادیده گرفتن جان در راه کسب فضائل اشاره دارد چونکه هر که این خصائص را داشته باشد نامش به نیکویی ذکر می شود.

 

تُعَیِّرُنا إِنَّا قلیلٌ عَدِیدُنَا – نُقْلتُ لها إِنَّ الکِرَامَ قَلیل

یقول: أنکرَتْ مِنْاقله عَدَدِنا فعدتْهُ ،عاراً ، فأجبْتُها وقلتُ: إنّ الکرامَ یقلون. و هذا الاعتراف الذی حصل منه إنما هو اعتراف بقله العدد لا بقلّه القَدْرِ والغَنَاء، على أن قوله إنّ الکرام قلیل یشتمل على معان کثیره و هی ولوع الدهر بهم، واعتیام الموت إیَّاهم، وقله النَّسْل فیهم واستقتالهم فی الدفاع عن أحْسَابهم، وإهانتهم کرائم مخافه لزوم العارلهم، و محافظتهم على عماره ما ابتناه أسلافهم. و کل ذلک یقلل العدد، و یقصر نفوسهم المدد

ترجمه: آن زن کمی جنگاوران و نفرات ما را عیب می شمارد. من نیز جواب دادم و گفتم بدان که انسانهای کریم و بزرگوار اندک.اند و این اعتراف اقرار به کمی تعداد است نه کمی منزلت و این گفته که بزرگواران اندک اند، معانی فراوانی دارد که میتوان به حریص بودن روزگار به آنان گلچین شدن آنان به دستان مرگ اندک بودن فرزندان آنان پیکارشان برای دفاع از شرف و آبرو ناچیز پنداشتن جان و روح در میدان مبارزه با آنچه که برایشان ننگ به بار آرد ،پاسداریشان از میراثی که از پیشینیان خود برده اند، اشاره دارد که همهٔ این موارد باعث تقلیل نفرات می شود.

 

شَبَابٌ تسامَى لِلعُلا و کُهُولُ – و ما قل من کانَتْ بَقَایَاهُ مِثْلَنَا

یقول: ما حصلَتْ القِلَّهُ فی القَدْر والغناء، ولا لحقت الذُّلّه فی اللقاء و الدفاع لأسلافٍ أخلاقهم نحنُ، شَبَّانٌ و کهول، یتسامون فی اکتساب المعالی، ویترقون فی درجات الفضل. ترجمه کاستی در شأن و منزلت و ملکت دنیا برایمان عارض نخواهد شد و در صحنه پیکار و دفاع از شرف آباء و اجداد ذلّت دامنگیر ما نخواهد شد چونکه با جوانان و میانسالانی هستیم که به بزرگیها چشم دوخته اند و از پله های مجد و کرامت بالا میروند.

 

و ما ضَرَّنَا أَنَّا قلیل و جارُنا – عَزِیزٌ و جارُ الأکثرینَ ذلیل

یقول: و ما یضرنا أنا عددنا قلیل و اعمارنا قصیر لأنَّ من استجارنا سیعیش فی رغد و رفه فی حاله التی جیران الأکثرین من الناس یعیشون فی ذلهٍ و هم مخذلون. ترجمه اندک بودن تعداد و کوتاه بودن عمر به ما گزندی نخواهد رسانید چون آن کسی که در پناه ما زندگی میکند در رفاه و آرامش و امنیت روزگار را سپری میکند در حالی که پناهندگان دیگران در ذلّت و خواری به سر می برند.

 

لَنَا جَبَلْ یَحْتَلُهُ مِن نُجِیرُهُ – مَنِیعٌ یَرُدُّ الطَّرفَ و هو کَلِیلُ

یقولُ: لنا جبلُ عِزّ یدخُله من نُدْخِله فی جوارنا، ممتنع على طالبه یَرُدُّ لإشرافه و سموه طَرْفَ الناظر إلیه و هو حسیر. فی هذا البیت أشار إلى حصنه الأبلق الذی یأوى إلیه المستجیر لیعصم من اعداءه و أیضاً تلمیح إلى وفاءه بالعهد.

:ترجمه کوه رفیع عزت و شرف از آن ماست و هر کسی را که در آن پناه دهیم دشمنانش به سوی او راهی پیدا نخواهند کرد و اگر چشمان نظاره گر به آن خیره شود از رسیدن به اوج آن درمانده و خسته خواهد شد. در این بیت شاعر به دژ خود معروف به «الأبلق» که «فراریان برای امان یافتن به آن پناه می بردند، و نیز به و فاداریش که شهره عام است اشاره دارد.

 

رسا أَصْلُهُ إلى الثرى وسَما بِهِ – إِلى النَّجْمِ فَرْعٌ لا ینالُ طویل

یقول: أصله ثابت و راسخ فی التراب و سقفه الرفیع أرتفع على السماء. ترجمه پایههای این دژ ثابت و فرو رفته در خاک است و سقف آن سر بر تارک آسمان میساید.

 

هو الأبْلَقُ الفَرْدُ الذی شاعَ ذِکْرُهُ – یَعِزُّ على مَن رامَهُ و یَطولُ.

یقول: حصننا هو الأبلق الذی شاع ذکر رفعته و منعته فی البلاد، فتحه على من یرید أن سخره صَعْبٌ والمستجیرون فیه فی أمان من أعداءهم. قدُعِیَ الحِصْنُ بالأبلق لأن فی بنیته الحجاره السود المتوافره فی تلک المنطقه مع بعض الحجاره الکلیسه البیض.

ترجمه: «الأبلق» در ماست که آوازه بلندی و تسخیر ناپذیری اش در این دیار همه جا را در نوریده و فتح آن برای کسی که خواهان گشایش آن است، سخت و دست نیافتنی است و پناه آورندگان در آن در آسایش به سر می بردند.

این در «أبلق» خوانده شده چونکه در ساخت آن سنگهای سیاه همراه با سنگهای سفید گچی به کار گرفته شده بود.

 

و إنا لَقُوْمٌ لا نَرى القَتْلَ سُبَّهٌ – إذا ما رَأَتْهُ عَامِرٌ و سلول

یقول: و إننا من أبناء قوم کریم بطل لا یحسبون القتل فی ساحه الوفى عاراً علیهم بل یحسبون موت حتفِ أنفهم فی فراشهم عاراً و بعد هذا المدح خرج من ثناء قومه إلى هجو عامر و سلول الذین یرون الموت فی الهیجاء عاراً.

:ترجمه ما فرزندان قبیله ای ارجمند و دلیر هستیم که مرگ را در صحنه پیکار ننگ نمی شمارند بلکه مرگ در بستر برایشان عار میباشد و بعد از این ستودن از خود به هجو دو قبیله عامر و سلول می پردازد و میگوید: این دو قبیله ترسو هستند و از مرگ در میدان جنگ خوف دارند.

 

تُقرب حُبُّ المَوْتِ أَجالَنا لَنا – وتَکْرَهُهُ أجالُهم فتطول

یقول: أنَّهم یرتاحون إلى الموتِ فیُقتلون کراماً و أما بنو عامرو سلول فیطول عمرهم لمجانبتهم وخوفهم من القتال والعراک.

:ترجمه عشق به مرگ اجلهای ما را نزدیک میگرداند و همین عشق سبب میشود که در کارزار و در ایام جوانی جان بسپاریم و اما بنی عامر و سلول عمر دراز دارند چونکه از چنگ میگریزند.

 

و لا طل منا حیث کانَ قَتِیل – وَمَا مَاتَ مِنَّا سَیِّدٌ حَتْفَ أَنْفِهِ

یقول: لم یَمُتْ رئیس منا على فراشه، بل مات میتهً کریمه فی الحرب تحت ظلالِ السُّیوف و الرماح، ولا أُبطِل دَمُ قتیل منا حیث کان، و على ید من اتَّفق. و هذا نهایه ما یَتَحَمَّدُ به الفتّاک و أبناء الحروب، حتى إن بعضهم اعتذَرَ عمن مات على فراشه. :ترجمه سروری از بزرگان ما در بستر جان نسپرده بلکه در میدان جنگ در میان چکاچک شمشیرها و نیزه ها جان داده و خون کسی از یاران ما به هدر نخواهد رفت و این نهایت افتخار جنگاوران بود به گونه ای که بعضی از آنان جان دادن در بستر را ننگ می شمردند.

 

ولیست على غَیْرِ السّیوفِ تَسِیلُ – تسیل على حَدِّ الثَّبَاتِ نُفُوسُنَا

یقول: تجری دماءنا على شفه مضارب السیوف لا على غیره. إنَّ الدماء قد تسأل بالعصی و الحجاره أو بغیرهما مما لا یکون شَرَفَاً فیه أما القتله التی تکون بالسیف و فی الحرب اکرم. ترجمه خون ما بر لبه تیز شمشیرها جاری میشود نه بر چیز دیگری چونکه خون بعضی وقتها بر چوب و سنگ نیز جاری میشود که افتخاری در آن نیست اما مرگ در صحنه جنگ و به دست شمشیر کریمانه تر است.

 

 


 

اگر می‌خواهید قصیده سموأل را به صورت کامل در ۳۰ بیت داشته باشید از این قسمت دانلود کنید. دانلود متون جاهلی فقط با ۳۵۰۰۰ تومان

مطالعه بیشتر