قصیده أخطل؛ صریعُ مُدامِ یَرْفَعُ الشَّرْبُ رَأْسَهُ
قصیدهی زیبای أخطل از متون اسلامی عرب به همراه ترجمه فارسی آن:
اگر میخواهید قصیده أخطل را به صورت کامل داشته باشید از این قسمت دانلود کنید. دانلود متون اسلامی و اموی فقط با ۴۰۰۰۰ تومان
صریعُ مُدامِ یَرْفَعُ الشَّرْبُ رَأْسَهُ – لیحیا، وقد ماتَتْ عظام و مفصل
یقول إنه بدا، إثر رحیلهنَّ، کمن صرعته الخمره و ذهبت به فلم یعد یقوى على حمل هامته. وقد أخذ سائر الشاربین یرفعون رأسه لینقذوه من خَبَله و اضمحلاله، دون أن یفلحوا فی ذلک بشیء. :ترجمه من در اثر کوچ آن زنان کجاوه نشین مست می زده ای را می ماندم که از مخموری تاب حمل سرخویش را نداشت و همراهانش به لطف دستان او را گرفته بودند تا قوام یابد ولی در هم شکستگی بدن و از هم پاشیدگی استخوانها چنین امکانی را نمی داد.
نــــــــادیه أحیاناً، وحیناً نجره – وما کاد إلا بالحُشَاشَهِ یَعْقِلُ
یقول: إن الشرب کانوا یسوقونه و یُزجونه ،أمامهم، حیناً، وحیناً آخر یجرونه جراً، فیما هو لبث مخبلاً ذاهلاً لم تبق فیه إلا حشاشه من نَفْسه.
ترجمه گاهی با ملاطفت او را به همراه خویش پیش میراندیم و گاهی نیز مرده وار او را به دنبال خویش میکشیدیم ولی اثر خمرتا عمق جان او رفته و اندک مایه ای از عقل برای او به جا نمانده بود.
إذا رفعوا عظماً تحامل صدره – وآخر مما نال منها، مُخبَّلُ
یقول: إنهم یرفعون أحد عظامه، فیتحامل صدره ویسعى للنهوض، فیما تُلفى سائر أعضائه مخبله، مخدّره من کثره ما احتسى من الخمره. :ترجمه اگر همرهان سعی در نگه داشتن اندامی از بدن او را داشتند استخوانهای جناح سینه نیز قوتی می گرفت و آهنگ برخاستن میکرد ولی اعضای دیگر که می تا مغز استخوان آن رسوخ کرده بود، یاری نمی داد.
شربت، ولاقانی لحل ألیتی – قطارٌ تَرَوَّى مِنْ فِلَطِینَ مُثقَلُ
یستطرد فی وصف احتسائه للخمره و یقول إنه کان قد أقسم على الامتناع عنها، بعد أن أکثر من احتسائها، إلا أنه لقی قافله محمّله بالزقاق المملوءه خمراً و التی جیء بها من فلسطین. :ترجمه هر چند که عزم خویش را بر ترک باده بسته بودم دوباره پیمان شکستم و پیمانه به دست گرفتم و آن قافله ای که بار شراب داشت و از جانب فلسطین میآمد باعث شکستن توبه ام شد.
عَلَیهِ مِنَ المعزى مُوک رویه – مملاه یعلى بها و تعدل
یقول: إن تلک القائله کانت تحمل زقاقاً ضخمه. وقد وُضعت على متون الإبل وعلى جانبیها. :ترجمه بر شتران این قافله کجاوه ای بود که در آن کجاوه خیکی شراب از جنس پوست بز بود که بر پشت شتر گذاشته شده و از این طرف و آن طرف کجاوه آویزان گشته بود.
فقُلتُ: اصْبَحونی، لا أبا لأبیکُمُ – وما وضعوا الأثقال، إلا لیفعلوا
یقول: إنّه سألهم أن یسقوه من الخمره التی جاء وابها، فوضعوا أحمالهم وسقوه. :ترجمه از آنان التماس کردم که از این می صبوحی جرعه ای چندم به کام ریزید و آنان نیز جهت برآورد تمنای من از شتران باروبنه بنهادند و شرابم دادند.
اگر میخواهید قصیده أخطل را به صورت کامل داشته باشید از این قسمت دانلود کنید. دانلود متون اسلامی و اموی فقط با ۴۰۰۰۰ تومان